خانه / داستان و ماجرای ماورای واقعی / داستان واقعی زنده شدن انسان پس از مرگ,ماجرای زنده شدن مردگان به اعجاز ائمه طاهرین

داستان واقعی زنده شدن انسان پس از مرگ,ماجرای زنده شدن مردگان به اعجاز ائمه طاهرین

در این پست از سایت antique-book-treasure.ir داستان واقعی زنده شدن انسان پس از مرگ,ماجرای زنده شدن مردگان به اعجاز ائمه طاهرین را برای شما عزیزان ئ بزرگواران قرار دادیم . بعضی ها به زنده شدن انسان مرده پس از مرگ اعتقاد ندارند ولی ما در اینجا چند داستان کوتاه و واقعی از زنده شدن مردگان با معجزه امامان و پیامبران قرار دادیم …

داستان واقعی زنده شدن انسان پس از مرگ,ماجرای زنده شدن مردگان به اعجاز ائمه طاهرین
داستان واقعی زنده شدن انسان پس از مرگ,ماجرای زنده شدن مردگان به اعجاز ائمه طاهرین

داستان واقعی زنده شدن انسان پس از مرگ,ماجرای زنده شدن مردگان به اعجاز ائمه طاهرین,زنده شدن پس از مرگ,آیا زنده شدن انسان بعد از مرگ واقعیت دارد؟,داستان واقعی زنده شدن انسان پس از مرگ,زنده شدن انسان مرده به وسیله معجزه امامان و پیامبران,زنده کردن انسان و شخص مرده توسط ائمه معصومین اطهار,معجزه و اعجاز زنده شدن انسان مرده

داستان واقعی زنده شدن انسان پس از مرگ,ماجرای زنده شدن مردگان به اعجاز ائمه طاهرین

از مرحوم آقامیرزا محمود شنیدم که فرمود در نجف اشرف مرحوم آقا شیخ محمد حسین قمشه ای که از فضلا و تلامیذ مرحوم سید مرتضی کشمیری بود مشهور شده بود که ((از گور گریخته )) و سبب این شهرت چنانچه از خود آن مرحوم شنیدم این بود که ایشان در سن هیجده سالگی در قمشه به مرض حصبه مبتلا می شود، روز به روز مرضش سخت تر شده اتفاقا فصل انگور بود و انگور زیادی در همان اطاقی که مریض بود می گذارند، ایشان بدون اطلاع کسی ، از آن انگورها می خورد و مرضش شدیدتر شده تا می میرد.

در آن حال حاضرین گریان شدند و چون مادرش آمد و فرزندش را مرده دید می گوید کسی دست به جنازه فرزندم نزند تا برگردم ، فورا قرآن مجید را برداشته و بالای بام می رود و سرگرم تضرع به حضرت آفریدگار می شود و قرآن مجید و حضرت ابا عبداالله الحسین را شفیع قرار می دهد و می گوید دست برنمی دارم تا فرزندم را به من برگردانید.

چند دقیقه بیش نمی گذرد که جان به کالبد آقا محمد حسین برمی گردد و به اطراف خود می نگرد مادرش را نمی بیند، می گوید به والده بگویید بیاید که خداوند مرا به حضرت اباعبداللّه علیه السلام بخشید.

مادر را خبر می کنند بیا که فرزندت زنده شده ، سپس گزارش خود را نقل نمود که چون مرگ من رسید دو نفر نورانی سفیدپوش نزدم حاضر شدند و گفتند چه باکی داری ، گفتم تمام اعضایم درد می کند، یکی از آنها دست برپایم کشید، پایم راحت شد، هرچه دست را رو به بالا می آورد درد بدن راحت می شد، یک دفعه دیدم تمام اهل خانه گریانند هرچه خواستم به آنها بفهمانم که من راحت شدم ، نتوانستم تا بالاخره آن دو نفر مرا به بالا حرکت دادند، بسیار خوش و خرم بودم ، در بین راه

بزرگی نورانی حاضر شد و به آن دو نفر فرمود:((ما سی سال عمر به این شخص عطا کردیم در اثر توسل مادرش به ما، او را برگردانید)).

به سرعت مرا برگردانیدند ناگهان چشم باز نمودم اطرافیان را گریان دیدم به مادر خود گفتم که توسل تو پذیرفته شد و مرا سی سال عمر دادند و غالب آقایان نجف که این داستان را از خودش شنیده بودند، در راس مدت سی سال ، منتظر مرگش بودند و در همان زمان سی سال هم در نجف اشرف مرحوم گردید.

نظیر این داستان است آنچه در آخر کتاب دارالسلام عراقی نقل کرده از صالح متقی ملا عبدالحسین ، مجاور کربلا و داستانی است طولانی و خلاصه اش آنکه پسر ملا عبدالحسین از بام خانه اش می افتد و می میرد، پدرش پریشان و نالان بی اختیار به حرم حضرت سیدالشهداء علیه السلام پناهنده می شود و زنده شدن پسرش را می طلبد و می گوید تا پسرم را ندهید از حرم خارج نمی شوم ، بالاخره همسایگان از آمدن پدر نا امید  شده و می گویند بیش از این نمی شود جنازه را معطل گذاشت به ناچارجنازه پسر را به غسّالخانه می برند، در اثناء غسل ، به شفاعت حضرت اباعبداللّه علیه السلام روح پسر به بدنش برمی گردد لباسهایش را می پوشد و با پای خود به حرم حضرت می آید و به اتفاق پدرش به منزل برمی گردد. نجات از دشمن موارد زنده شدن مردگان به اعجاز ائمه طاهرین  بسیار است و پاره ای از آنها در کتاب مدینه المعاجز ضمن معجزات آن بزرگواران مذکور است .

درباره ی admin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *