بادریسه . [ س َ / س ِ ] (اِ) چوبی یا چرمی باشد که در گلوی دوک نصب کنند. (برهان ). آن مهره بود که زنان بر دوک زنندبوقت رشتن ، بتازی آنرا فَلَکه خوانند. لبیبی گفت :
گر کونت از نخست چنان بادریسه بود
آن بادریسه خوش خوش چون دوک ریشه شد.

ابراهيم كرماني گويد:

اگر زني بيند كه بادريسه ببافت يا كسي بدو داد، دليل است كه او را خادمه يا كنيزكي حاصل شود.

اگر زني بيند كه بادريسه از دوك او بيفتاد، دليل كه مهر او از شوهر بريده شود.

image_low_noresize